قدرت همیشه یک کار آسان نیست، زیرا معمولا مستلزم انجام کار سختی است که فرد نمی تواند به آسانی انجام دهد. اما نکته ی مورد نظر دقیقا همین سختی است. قدرت طبق تعریف، مستلزم به کار گیری نیرو و توان است. این نیرو گاهی اوقات بیرونی و گاهی درونی است. در واقع نیرو به صورت درونی و با ذهن شروع می شود. ناپلئون هیل (یک نویسنده ی آمریکایی) می گوید: "هر چیزی را که ذهن بتواند تصور کند، بدن می تواند انجام دهد".
قدرت یا نیرو، توانایی حرکت دادن اشیاء و در نتیجه ایجاد یک تغییر است. من همیشه به پسرهایم می گویم که مهم ترین چیز در زندگی، توانایی انجام کارهایی است که فکر می کنید نیاز دارید، نه چیزهایی که نمی خواهید، زیرا اگر بتوانید به چیزهای مورد نیاز را دست یابید، هر چیزی را می توانید انجام دهید. من هنوز هم بر این باور هستم.
این کارها فوق العاده آسان هستند، اما فرد سخت تلاش می کند و آنها را انجام می دهد و آنها را آسان تر می کند. شما می دانید که قدرت درونی و اراده تان درست مانند بدن و عضلات تان است، هرچه آنها را بیشتر و بهتر به کار ببرید، قوی تر خواهند شد. اگر آنها را به ندرت به کار ببرید و کمتر تمرین کنید، رشد ضعیفی خواهند داشت و از بین می روند.
ضعیف بودن اصلا احساس خوبی نیست و قوی بودن همیشه حس خوبی است، اما قوی شدن همیشه آسان نیست و بسیاری افراد احتمالا نمی توانند این جهش را داشته باشند. اما این جهش ( تمرین سخت) ضروری است چون فرد یا قوی تر می شود یا ضعیف تر. هیچ حالت ثابتی وجود ندارد.
بدن خادم ذهن است و اعمال ذهن را اعم از ارادی و غیر ارادی انجام می دهد. اراده و نیت به انجام یک عمل از آگاهی مان درباره ی آنچه می توانیم انجام دهیم سرچشمه می گیرد. تردید و ترس دشمن های بزرگ این آگاهی هستند و فردی که آنها را در خود پرورش دهد و آنها را سرکوب نکند، خود را از ادامه مسیر بازمی دارد.
ما همیشه به روش مختلفی بر بدن خود تاثیر گذار هستیم. (مثلا مقدار خوردن، خوابیدن، ایستادن و تمرین کردن) و یا بر سیستم بدن مان تاثیر می گذاریم و مشخص می کنیم که آیا قوی تر شده ایم یا ضعیف تر، بهتر یا بدتر، به جلو پیشرفت کرده ایم یا پسرفت داشته ایم. هر چه بیشتر از این اصول آگاه باشیم، بیشتر می توانیم کنترل کنیم که با تمرینات و سبک زندگی مان چه چیزی به دست آورده ایم.
اگر به باشگاه برویم و تمرینات سختی انجام دهیم، اما به خود استراحت لازم ندهیم تا خود را با میزان تمرینات تطبیق دهیم، برای کمک به ریکاوری،تغذیه ی مناسب نداشته باشیم و به اهداف آموزشی مان فکر نکنیم، بنابراین مطلقا پیشرفت نمی کنیم. این کارها دست کم نباید در پیشرفت مان تاثیر داشته باشد، خصوصا قدرت ذهنی مان که در واقع تمام تصمیمات خوب و بدی که برای تمرینات مان می گیریم، تعیین می کند. مشکل ترین بخش این است که همیشه تمرین کنیم و تا جایی که می توانیم آن روز تمرین را انجام دهیم، خصوصا وقتی که ما خسته ایم و یا حوصله نداریم.
تمرین ذهنی نیز مانند تمرین بدنی است. پیشرفت سریع افراد با تمرینات ذهنی بهتر از به کارگیری تلاش کاملا فیزیکی است.
همه ی ورزشکاران حرفه ای می دانند که ذهن محدود کننده ی مناسبی است و در نتیجه آنها به طور مداوم و بهتر تمرکز و توجه می کنند. آنها یاد می گیرند که چگونه قدرت ذهن شان را مهار کنند، قبل از اینکه ذهن، آنها را کنترل کند. مهم ترین چیز فکر کردن و صادقانه ارزیابی کردن نقاط ضعف افراد است. تنها اگر نقاط ضعیف را بشناسید می توانید آنها را هدف قرار دهید و قوی تر کنید.
متاسفانه، بسیاری از افراد از جست و جو و آگاهی یافتن از نقاط ضعف شان انزجار دارند و بیشتر از کارامد بودن نقاط قوت شان لذت می برند.به نظر من، قدرت واقعی بدن یا ذهن نمی تواند از نقاط قوت ناشی شود.
قدرت یک مهارت است و این مهارت هم ذهنی است هم فیزیکی. ما باید قوی شدن را نه فقط در چند ساعت در هفته، که در تمام جنبه های زندگی مان تمرین کنیم. در واقع این کار سخت نیست، اما همه افراد نمی توانند آن را انجام دهند. بسیاری از آنها ترجیح می دهند نسبت به بیشتر جنبه های سبک زندگی شان و چگونگی تاثیر آن در تمرین شان ناآگاه باشند. این افراد همیشه از پیشرفت کمی که دارند، گله می کنند.
من بعد از 41 سال آموزش و تمرین، به این نتیجه رسیدم که فرد می تواند ذهنش را با به کار گیری آن از طریق بدن تغییر دهد و برعکس. تمرینات سخت و مقابله با محدودیت های واقعی توان فیزیکی خود، تاثیر عمیقی بر افکار، احساسات و عواطف فرد دارد. اما تمرکز ذهن بر آنچه فرد می خواهد به وسیله ی بدنش انجام دهد، سریعا به ذهن منتقل می شود. هنگامی که هر دو بخش یعنی ذهن و بدن به کار گرفته شوند، پیشرفت نیز سریع تر و چشمگیرتر خواهد بود.
در بهترین تلاش قدرت یا استحکام، کوچک ترین توقف ممکن است منجر به شکست شود. پس اهداف تان را روشن کنید و ذهن تان را محکم کنید، چون قدرت ذهن برای رسیدن به اهداف تان حیاتی و ضروری است.
تمرین ذهن به صورت کم اما به روش های دقیق و آگاهانه در طول روز بیشتر از روش باشگاه( تمرینات فیزیکی) تاثیرگذار می باشد، البته نه تنها از نظر فیزیکی بلکه برای بقیه ی جنبه های زندگی نیز مفید است.
برناری مک فادن (Bernarr McFadden)، یک تاجر و ناشر آمریکایی و یکی از طرفداران فرهنگ فیزیکی و سلامت مواد غذایی است، در اوایل قرن بیستم بچه ای ضعیف و بیمار بود و سپس خود را به مردی قوی و چالاک تغییر داد. او گفته: "ضعیف بودن جرم است".