استیو آرنیل در سال 1934 در آفریقای جنوبی متولد شد. در سن 10 سالگی همراه خانواده اش به زامبیا نقل مکان کرد و در آنجا شروع به یادگیری بوکس و جودو کرد. مادرش مانع از ادامه کار او در بوکس شد به همین دلیل او تحصیل در جودو را ادامه داد.
او از سنین پایین مجذوب ورزش های رزمی شرقی شد و در طول روز به تماشای تمرینات همسایه چینی خود به نام Shorin که در حیاط پشتی خانه خود مشغول تمرینات هنرهای رزمی بود می پرداخت. وقتی آن مرد چینی متوجه علاقه استیو آرنیل به ورزش های رزمی شد از او دعوت که به او آموزش دهد. آرنیل پیشنهاد او را قبول کرد و با دوست جدید خود مشغول تمرین و یادگیری هنرهای رزمی شد. در سن 25 سالگی استیو آرنیل برای ادامه تحصیل خود در رشته مهندسی مکانیک به دوربان آفریقای جنوبی نقل مکان کرد. او یک باشگاه محلی جودو در شهر دوربان پیدا کرد که به آموزش کاراته هم می پرداخت. در آن زمان تعدادی از مردم ژاپن به آفریقای جنوبی مهاجرت کرده بودند. به همین دلیل استیو آرنیل از آنها دعوت به آموزش کرد سپس ژاپنی ها مشغول آموزش سبک های مختلف کاراته به او کردند.
پس از تکمیل تحصیلات مهندسی خود، آرنیل به زامبیا برگشت. او هنوز شیفته هنر رزمی شرقی بود. او تصمیم گرفت که به آنجا برود و تجربه خود را افزایش دهد و همراه دوستان چینی خود در آنجا مشغول آموزش شوند. او که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده بود و هیچ پولی نداشت به عنوان یک مهندس در یک کشتی در دارالاسلام کار می کرد. او پس از مدتی کار کردن توانست هزینه لازم برای سفر به چین را فراهم کند. او به چین سفر کرد و به سمت شمال به استان منچوری رفت، جایی که در آنجا یک سومعه از شائولین وجود داشت. آموزش ، نظم انضباط دقیق و کار روزانه در زمینه های صومعه و مراقبه روزانه تنها چیزی بود که آرنیل به دنبال آن بود. او احساس می کرد که در آسمان هفتم است.
متاسفانه چین شروع به تجربه انقلاب فرهنگی مائو تسه تونگ کرد و زندگی او به عنوان یک غربی در چین خیلی دشوار بود. مردم در خارج از صومعه به آرنیل بی احترامی می کردند و او را اذیت می کردند. به همین دلیل دوستان آرنیل در صومعه به او پیشنهاد دادن که برای امنیت بیشتر خود پین را ترک کند و آنها او را بازگرداندند به کولون تا تحت نظر معلمی به نام kempo آموزش ببیند.
این آموزش بسیار متفاوت تر با صومعه بود به همین دلیل آرنیل زیاد از آن راضی نبود و خوشش نیامد. در همان زمان هانشی آرنیل از یک استاد کاراته در زاپن به نام اویاما شنیده بود. او دلش می خواست که برای دیدن اویاما به ژاپن برود اما پول کافی برای سفر به ژاپن نداشت. به همین دلیل او مجبور شد بر روی یک قایق در فیلیپین کار کند. در نهایت زمانی که آرنیل توانست پول کافی برای سفرش را پیدا کند درسال 1961 به هنگ کنگ بازگشت و از آنجا به یوکوهامای ژاپن رفت. در ابتدا هانشی آرنیل اعتماد به نفس خود را از دست داده بود چون هم به زبان آنجا هیچ تسلطی نداشت و هم از ژاپن به غیر از نام پایتخت آن هیچ چیزی نمی دانست. او توانست به توکیو و از آنجا به کودوکان که مقر یکی از سبک های جودو در ژاپن بود برود. او مدتی در آنجا مشغول به یادگیری جودو پرداخت اما او به چیز دیگری علاقه داشت و برای آن به زاپن رفته بود.او کاراته را به هر چیزی ترجیح می داد و از ته دلش راضی نبود.
مدت کوتاهی پس از آموزش او در جودو با یک آمریکایی به نام Don Draeger ملاقات کرد و از او پرسید که آیا استاد کاراته ای که به "ضربه گاو نر" شهرت دارد را می شناسد. Draeger او را پیش اویاما برد و آرنیل که شاهد شدت آموزش و نظم و انظباط دانش آموزان بود و می دانست این همان چیزی است که او می خواهد. دوستش Draeger که به زبان ژاپنی کاملا مسلط بود از اویاما درخواست کرد که آرنیل هم پیش او آموزش ببیند اویاما هم قبول کرد و گفت بهتر است ابتدا کمی بنشیند و کار ما را نگاه کند شاید نظرش عوض شود. به این ترتیب آرنیل چند روزی در باشگاه ماند و مشغول نگاه کردن به تمرینات و حرکات اویاما بود به طوری که پس از چند روز آنقدر از اویاما خوشش آمده بود که به دوستش اصرار کرد تا پا پیش بگذارد و از اویاما خواهش کند که هرچه زودتر کار با استیو آرنیل را شروع کند.
به این ترتیب آرنیل به آرزوی چند ساله خود دست یافت و توانست زیر نظر اویاما تمرینات کاراته را شروع کند. اویاما خیلی سخت گیر بود به طوری که بعضی روز ها از ساعت 6 بعداظهر که درهای باشگاه بسته می شد تا چندین ساعت کارآموزان حق نداشتند که از باشگاه خارج شوند و تمرینات خود را ترک کنند. اویاما می گفت انسان در شرایط سخت می تواند به آنچه می خواهد برسد. اویاما آرنیل را مجبور کرد که در طول روز که در باشگاه است مشغول شستن لباس های کثیف کاراته و توالت ها شود تا بتواند به تواضع و فروتنی برسد.
آرنیل روز امتحان برای کمربند مشکی خیلی خوشحال و هیجان زده بود و احساس می کرد به راحتی می تواند از پس امتحان برآید. او بعد از امتحان هم با خوشحالی بیرون آمد بر این باور بود که راحت قبول می شود. اما وقتی برگه اعلام نتایج و امتیازات را آوردند آرنیل که انتظار داشت اسمش در بین نفرات اول باشد نام خود نیافت و متوجه شد که او را رد کرده اند. به این ترتیب او خیلی ناراحت شد و چند روزی را در تنهایی گذراند. او که خیلی ناراحت شده بود و اعتماد به نفس خود را از دست داده بود خواست که ژاپن را ترک کند اما متوجه شد که پولی برای سفرش ندارد. به همین دلیل او مجبور شد در ژاپن بماند و در حالی که دلسرد شده بود دوباره مشغول یادگیری کاراته شد.
در آزمون بعدی ارتقا کمربند آرنیل دوباره شرکت کرد و این دفعه وقتی برگه اعلام نتایج را آوردند متوجه شد که نفر اول است. او با نگاهی به گذشته دریافت که بار اول که رد شده بود فاقد آمادگی روحی و روانی کافی بوده است. اویاما به او گفت شکست اولیه تو باعث توسعه صبر عزم و پشتکار تو شده است.
بعد از چند سال تمرین و آموزش سخت و مداوم زیر نظر اویاما، آرنیل را به یکی از برجسته ترین کاراته بازان تبدیل کرد. در این مدت اویاما مانند یک پدر فداکار پشت او بود و از او حمایت می کرد. پس از مدتی اویاما به او پیشنهاد داد که با یک زن ژاپنی ازدواج کند. آرنیل نیز پذیرفت و در همان جا ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد.
یک روز اویاما به او پیشنهاد داد که یک مبارزه 100 نفره انجام دهد. آرنیل فکر می کرد که اویاما دارد با او شوخی می کند اما وقتی به قاطعیت اویاما پی برد باورش شد که اویاما راست می گوید. تا آن زمان خیلی ها تلاش کرده بودند که مبارزات 100 نفره را به پایان برسانند اما بجر اویاما هیچ کس موفق نشده بود. به همین دلیل آرنیل که کمی ترسیده بود نگاهی به اویاما انداخت و گفت از کجا شروع کنم.
اویاما به او گفت تو فعلا آمادگی کافی نداری و باید تمرینات سخت و فشرده ای را زیر نظر من آغاز کنی.به این ترتیب آرنیل روزانه 18 ساعت به طور مداوم مشغول تمرین و آموزش زیر نظر اویاما شد تا اینکه یک روز اویاما به او گفت که وقتش فرا رسیده و تو الان می توانی وارد مبارزات شوی.
آرنیل با قدرت و اعتماد به نفس زیادی وارد مسابقات شد و توانست در مدت 2 ساعت و 45 دقیقه 100 نفر را شکست داده و مبارزه را به پایان برساند.
در سال 1965 آرنیل ژاپن را با کوله باری از تجربه و خاطره ترک کرد و راهی انگلستان شد و در آنجا باشگاهی تاسیس کرد و مشغول آموزش کاراته بود. در همان سال، او و، شیهان باب بولتون سازمان کیوکوشین کاراته (BKK) بریتانیا را تاسیس کردند.
بین سال های 1968 تا 1976 هانشی آرنیل، مدیر تیم و مربی تیم کاراته بریتانیا بود. در سال 1975، فدراسیون کاراته فرانسه به او اعطا عنوان "بهترین مربی جهان است" اعطا کرد. در سال 1991 هانشی آرنیل از از سازمان بین المللی کاراته (IKO) استعفا داد و فدراسیون بین المللی کاراته (IFK) را تاسیس کرد.